دوستداران و عاشقان یوسف فاطمه زهرا (س)

دوستداران و عاشقان یوسف فاطمه زهرا (س)

دوستداران و عاشقان یوسف فاطمه زهرا (س)

دوستداران و عاشقان یوسف فاطمه زهرا (س)

یه شعر از یک دوست آشنا

 

اه ای کلید جادویی فتح قصرها
بی‌تو چقدر گریه کنم جمعه عصراها
جمعه برای غربت من روز دیگری‌ست
بی‌تو عجیب دغدغه‌ی گریه‌آوری‌ست
جمعه به مهربانی تو فکر می‌کنم
به عهد باستانی تو فکر می‌کنم
بغض تمام هفته‌ی من جمع می‌شود
پس دفترم مزار و قلم شمع می‌شود
تاریک می‌شوند تمام نوشته‌ها
تشییع می‌کنند دلم را فرشته‌ها
من در میان دفتر خود دفن می‌شوم
با شعرهای آخر خود دفن می‌شوم
نام تو در برابر من برق می‌زند
در شعرهای آخر من برق می‌زند
من می‌شوم شهید تو، دفتر مزار من
مو می‌کَنند دخترکان بر مزار من
جمعه همیشه چشم مرا زخم می‌کند
با جرم پرسش از تو به من اخم می‌کند
بی‌صبرم آنچنان که به آخر نمی‌رسم
حس می‌کنم به جمعه‌ی دیگر نمی‌رسم

 

شعری از یک عاشق مهدی (ع)

با سلام بر عاشقان و منتظران حضرتش
من شاعر نیستم اما چند بیتی که براتون تو وبلاگ گذاشتم
برگرفته از حال و هوای دِلمه شاید مورد قبول حضرتش واقع شود.


چشم براه


دراین غربتکده من چشم براهم
که از ره که رسد آن نور چشمم
به پایش من بیافتم صدهزار بار
شوم قربان ِآن خال سیاهش
خداوندا در این دنیا و هستی
کجا را سر زنم بینم نشانش
کدامین خانه باشد خانۀ او
که من در را زنم آید صدایش
الهی کاش من بودم پرنده
دوبالم می گشودم از برایش
نمی دانم، تو می دانی چه هنگاهم
دوچشمانم شود نور از جمالش
اگر آید ز،ره آن نازنینم
به سجده می روم بهر خدایش